جدول جو
جدول جو

معنی گل گوشت - جستجوی لغت در جدول جو

گل گوشت
گل گوشت
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از گل نوش
تصویر گل نوش
از الحان قدیم ایرانی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گلگشت
تصویر گلگشت
گردش در گلزار، جای گردش و تفرج در صحرا و گلزار
فرهنگ فارسی عمید
(گُ لِ)
نام نوایی است در موسیقی:
تا بر بم و بر زیر نوای گل نوش است
تا بر گل بر بار خروش ورشان است.
منوچهری
لغت نامه دهخدا
(گُ)
دهی است از دهستان پیشین بخش راسک شهرستان ایرانشهر واقع در 10000گزی جنوب راسک، کنار راه فرعی راسک به پیشین. هوای آن گرم و دارای 500 تن سکنه است. آب آن از رودخانه ومحصول آن غلات، خرما و برنج است. شغل اهالی زراعت و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
(گُ)
از جمله داروهایی است که بیشینۀ یک خوراک آنها از ده سانتیگرم تا یک گرم است. (کارآموزی داروسازی تألیف جنیدی ص 247). رجوع به گم رزین شود
لغت نامه دهخدا
(گُ)
دهی است از دهستان تیرچایی بخش ترکمان شهرستان میانه که در 25هزارگزی شمال خاوری بخش و 12هزارگزی راه شوسۀ میانه به تبریز واقع شده است. هوای آن معتدل و سکنه اش 86 تن است. آب آنجا از ایشلق تأمین میشود. محصول آن غلات و شغل اهالی زراعت و گله داری و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(گِ رِ هَِ)
غدد را گویند و آن گرهی است سفید که در میان گوشت میباشد. (برهان) (آنندراج). کنایه از غده باشد. (انجمن آرا). کین. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(گُ)
ده کوچکی است از دهستان دشت خاک بخش زرند شهرستان کرمان واقع در 56000گزی شمال خاوری زرند و 15000گزی خاور فرعی زرند به راور. دارای یک خانوار است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
(گُ گَ)
نام تفرجگاهی نزدیک شیراز که به آن گلگشت مصلا گویند. (از ناظم الاطباء) :
بده ساقی می باقی که در جنت نخواهی یافت
کنار آب رکناباد و گلگشت مصلی را.
حافظ
لغت نامه دهخدا
(گُ گَ)
سیر گل. (آنندراج). سیر جاهای مرغوب. (غیاث). جای خوش آیند ومطبوعی برای سیر و تفرج که مخصوصاً دارای گل سرخ و دیگر گلها و ریاحین بود. (ناظم الاطباء) :
عرق کلک سبکسیر مرا پاک کنید
که ز گلگشت سر کوی سخن می آید.
صائب (از آنندراج).
نسیمی که خیزد ز گلگشت کویت
دماغ خرد را معطر نماید.
شیخ العارفین (از آنندراج).
، گاردن پارتی. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
تصویری از پر گوشت
تصویر پر گوشت
که گوشت بسیار دارد گوشتناک فربه
فرهنگ لغت هوشیار
پوشیده از گل: زمین ز سایه ابر بهار گل پوش است ز جوش لاله و گل خون خاک در جوش است. (صائب)
فرهنگ لغت هوشیار
آهنگی است از موسیقی قدیم: تا بربم و بر زیر نوای گل نوش است تا بر گل بر بار خروش ورشان است. (منوچهری)
فرهنگ لغت هوشیار
گشت و سیر در میان گلها، گشت سیر (مطلقا)، گلزار گلستان: نقد هستی چو میرود باری صرف گلگشت و گلستان باشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گل نوش
تصویر گل نوش
نام نوایی است در موسیقی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از گلگشت
تصویر گلگشت
((~. گَ))
گردش در گلزار، جای تفریح و گردش در گلزار
فرهنگ فارسی معین
تفرج، تماشا، سیر، گشت، باغ، گلزار، گلستان
فرهنگ واژه مترادف متضاد
کنایه از فربه و چاق شدن
فرهنگ گویش مازندرانی
گوشت خالص و لخت
فرهنگ گویش مازندرانی
گوشت نامرغوب
فرهنگ گویش مازندرانی
گوشت لخت
فرهنگ گویش مازندرانی
قسمتی از گوشت گوسفند، کسی که زود چاق شود
فرهنگ گویش مازندرانی
پایه ای در دو سوی تخته زیرین چرخ، که دوک نخ ریسی در آن به حرکت
فرهنگ گویش مازندرانی
گل گوش
فرهنگ گویش مازندرانی
گل گوشت بخاردن
فرهنگ گویش مازندرانی